بی حرمتی، به شادی در جشن میلاد امام زمان(عج)


یزدفردا "نشریه جامع میبد :نانوایی مثل همیشه تا دلت بخواد شلوغه. نمی دونم شاید یک روز حکایت این نانوایی محلمان را برایتان شرح دادم که تابستون و زمستون مجبوری تو گرما و سرما، ساعتها توی صفی که داخل خیابون کشیده می شه وایسی، اونهم به خاطر 2 تا نون. آخه قانون من درآوردی شاطر محله ما می گه: دوتایی ها هم توی صف. بگذریم. چند ساعت بیشتر به شب نیمه شعبان نمونده و هر جا که می ری برگزاری جشن های نیمه شعبان نقل محافل. از بند شاگردی گرفته تا صف عریض و طویل پرداخت حق بیمه تأمین اجتماعی. خلاصه همه جا و همه جا صحبت از این مراسم است و نحوه برگزاری عجیب و غریب در بعضی محلات شهر. نمی دونم شور و نشاط بوجود آمده برای تماشای این مراسم است یا شوق و شعف زایدالوصف مردم در شب ولادت آقا. انگار شاطر هم توی این گرما حرارت تنور نانوایی را از یاد برده که با حرکات ریتمیک، دستانش را بر سر و روی چانه می کوبد و انگار که از شادی بر روی سنگ دستگاه ضرب گرفته باشد، می پرسد: تو که اونوَرا هستی ، نَمِدونی بارجینیا امسال چه چی درست کِردن؟ و من قبل از اینکه لب به شکوه باز کنم؛ پسربچه ای در جواب شاطر می گوید: مِگن امسال بُزُگ شیرده درست کردن. در حالیکه چشم هایم از تعجب گرد شده، می پرسم: چه چی درست کردند؟

و او می گوید: تازه مُروارییُگ هم درست کردن تا شیرُش بدوشه. در این حال صدایی از آخر صف صدایی بلند می شود. نگاهم را برمی گردانم. مردی میانسال را می بینم که می گوید: بارجین خُو نَمدونم ولی محمودَوَیا مگن چیزای خَشی درست مُکنن. دیگری می گوید: خیابون سعیدی خو قهوه خونه درست کردن. تازه مُخوان نوار شب های دربَندَک بذارن. آدمُک دو تا لات هم درست کردن که سُوار موتور دَرَن تک چرخ مزنن. صحبت ها گل انداخته است و هر کس از هر جا خبری دارد می ریزد روی میز. هنوز چند نفری مانده تا نوبتم شود و دارم سعی می کنم موضوع را یک جوری هضم کنم که خلیفه در حالیکه دست هایش را داخل تشتک خمیر می شوید و آنرا را پیش بندش خشک می کنه، صدا می زند: مِگن امسال هر که خر و اینا بنده و توی خیابون رُو بیفته، مگیرَن مِبَرنُش پاسگاه. مردی که جلوی من ایستاده و در ظاهر فرهنگی می نماید، می گوید: آقاجون با... وا... این کارها قباحت داره. قدیما که ما یادمونه توی شبیه جُهود و مختار الاغ و شتر تزیین می کردن و برای اینکه ظاهرا ً مردم را بخندونند و در صال تبرّی جستن از قاتلین حضرت سیدالشهداء و دشمنان پیامبران و اهل بیت(ع) این کارها را می کردند. اُستامَمَد(خطاب به یکی از مشتریان) شما که سن و سالی ازتون گذشته باید یادتون باشه اون روزا عید...(عیدالزهرا) که می شد... جُلی درست مِکِردَن و سر کوچه پس کوچه ها بند مِکِردَن. اون روزُش هم حکومت می گفت چرا اینکارا مُکُنید و مانع مردم می شد ولی حالا، تولد امام زمان و این کارا ! ما که نفهمیدیم اینا چه معنی مده! هیچ کس هم هیچی نمگه! بحث به اینجا که رسید زنی از داخل صف بانوان صدا بلند کرده و در جواب مرد می گوید: برادر راه امام حسین و اهل بیت نَمِشه چیزی بگی. باز هم خدا کنه قبول خودشون باشه. بحث ها ادامه دارد و من در میان انبوهی از علامات سؤال و تعجب که مانند کارتون های تلویزیونی دور سوم چزخ می زنند، گرفتار شده ام. به راستی چه کسی مسئول برخورد با چنین اعمالی است و مراجع قانونی برای مقابله با چنین بدعت هایی که جز لطمه زدن به شعایر مذهبی و عقاید راستین مذهب تشیع نتیجه دیگری ندارد، چه تدابیری اندیشیده اند. مایی که خود را شیعه می نامیم و واژه ی منتظران ظهور را یدک می کشیم و هر جمعه در ندبه هایمان زمزمه أین بقیه ا... سر می دهیم چه جوابی برای این اعمالمان داریم. آیا فکر کرده ایم در شهری مثل میبد که روزانه دهها جهانگرد داخلی و خارجی از آن بازدید می کنند و صدها و صدها کارگر مهاجر یا عقاید مذهبی مختلف در آن مشغول به کار هستند و این صحنه ها را به عینه می بینند، چه برداشتی از این کارهای ما دارند. رفتگر بیچاره شهرداری چه تقصیری دارد که باید در شادی های ما عزا بگیرد و تا چند روز بعد، لیوان های شربتی که با بی تفاوتی از پنجره خودروهایمان به بیرون پرت می کنیم جمع آوی کند. در میان افکارم غرق شده ام که صدایی مرا به خود می آورد. سرم را که بلند می کنم پیشکار نانوایی را می بینم که دستش را به طرفم گرفته و می گوید: هُوی، عاشقی یا کشتات غرق شده؟ سه بار پرسیدم چندتا؟ پول را می دهم و او دو مرتبه می گوید: شب عیده بخند بابا. و من با صدایی که تردید از آن می بارد جواب می دهم: بله... عیده! واقعا عیده!!!

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا